جدول جو
جدول جو

معنی آرامش دادن - جستجوی لغت در جدول جو

آرامش دادن
(مَرْیْ)
آرام کردن
لغت نامه دهخدا
آرامش دادن
استراحت بخشیدن راحت بخشیدن آسایش دادن، تسلی دادن تسکین بخشیدن، مطمئن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
آرامش دادن
للاسترخاء
تصویری از آرامش دادن
تصویر آرامش دادن
دیکشنری فارسی به عربی
آرامش دادن
Cradle
تصویری از آرامش دادن
تصویر آرامش دادن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
آرامش دادن
bercer
تصویری از آرامش دادن
تصویر آرامش دادن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آرامش دادن
укачивать
تصویری از آرامش دادن
تصویر آرامش دادن
دیکشنری فارسی به روسی
آرامش دادن
wiegen
تصویری از آرامش دادن
تصویر آرامش دادن
دیکشنری فارسی به آلمانی
آرامش دادن
колисати
تصویری از آرامش دادن
تصویر آرامش دادن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
آرامش دادن
kołysać
تصویری از آرامش دادن
تصویر آرامش دادن
دیکشنری فارسی به لهستانی
آرامش دادن
摇篮
تصویری از آرامش دادن
تصویر آرامش دادن
دیکشنری فارسی به چینی
آرامش دادن
embalar
تصویری از آرامش دادن
تصویر آرامش دادن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
آرامش دادن
cullare
تصویری از آرامش دادن
تصویر آرامش دادن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
آرامش دادن
acunar
تصویری از آرامش دادن
تصویر آرامش دادن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
آرامش دادن
wiegen
تصویری از آرامش دادن
تصویر آرامش دادن
دیکشنری فارسی به هلندی
آرامش دادن
กล่อม
تصویری از آرامش دادن
تصویر آرامش دادن
دیکشنری فارسی به تایلندی
آرامش دادن
جھولا دینا
تصویری از آرامش دادن
تصویر آرامش دادن
دیکشنری فارسی به اردو
آرامش دادن
দোলনা দেওয়া
تصویری از آرامش دادن
تصویر آرامش دادن
دیکشنری فارسی به بنگالی
آرامش دادن
kumbatia kwa upole
تصویری از آرامش دادن
تصویر آرامش دادن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
آرامش دادن
beşik sallamak
تصویری از آرامش دادن
تصویر آرامش دادن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
آرامش دادن
揺りかごで揺らす
تصویری از آرامش دادن
تصویر آرامش دادن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
آرامش دادن
להרגיע
تصویری از آرامش دادن
تصویر آرامش دادن
دیکشنری فارسی به عبری
آرامش دادن
पालना झुलाना
تصویری از آرامش دادن
تصویر آرامش دادن
دیکشنری فارسی به هندی
آرامش دادن
mengayunkan
تصویری از آرامش دادن
تصویر آرامش دادن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
آرامش دادن
흔들다
تصویری از آرامش دادن
تصویر آرامش دادن
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غرامت دادن
تصویر غرامت دادن
تاوان دادن
فرهنگ فارسی عمید
(مِ)
روغنی دارویی است و برای فلج و لقوه و نقرس و رعشه و دردهای مفاصل و پشت و قولنج سودمند است. رجوع به قانون ابن سینا چ تهران ص 39 شود
لغت نامه دهخدا
(تُ تَ دَ)
رام کردن. آرام کردن. راحت کردن:
جلوه گری کرد و بیک غمزه او
فتنه نمود و دو جهان رام داد.
مولوی (از فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(قَ دَ)
تراشیدن، بریدن شاخهای زاید و کوچک درخت را تا شکلی بهتر گیرد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
ایجاد خراش در شی ٔ کردن. احداث خراش در شی ٔ نمودن
لغت نامه دهخدا
(مُ)
تقریر. (مجمل اللغه) ، تسکین، تأمین. رفو. دل دادن:
خورش ساز و آرامشان ده بخورد
نشاید جز این چاره ای نیز کرد.
فردوسی.
و باز بسیستان آمد...پس از آنکه آن ناحیت را آرام داد. (تاریخ سیستان) ، اطمینان دادن. قرار دادن:
بدینسان پیامش ز بهرام ده
دلش را به برگشتن آرام ده.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
وادار به فراموشی کردن، از یاد بردن از خاطر محو کردن: بتلخی در اندیشه را جوش ده، در افتادگی تن فراموش ده خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسایش دادن
تصویر آسایش دادن
راحت بخشیدن اراحه
فرهنگ لغت هوشیار
تسکین دادن تسلی دادن، ایجاد آرامش بوجود آوردن امنیت، اطمینان دادن مطمئن ساختن، مسکن دادن منزل دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرامش جان
تصویر آرامش جان
لحن بیست و سوم از الحان باربدی، آرامش جهان، رامش جهان
فرهنگ فارسی معین